صبح فردای غزل

این وبلاگ در جهت ترویج اشعار عاشقانه ای است که بتواند سهمی هر چند کوچک در جهت ترویج فضای ادبی کشور ایفا نماید. موضوعات تمامی اشعار در راستای ترویج فضای عاشقانه دختران و پسران. سرزمینم. تدوین شده است و. امید است وبلاگ فردای غزل بتواند در این. مهم.اثرگذار باشد.

صبح فردای غزل

این وبلاگ در جهت ترویج اشعار عاشقانه ای است که بتواند سهمی هر چند کوچک در جهت ترویج فضای ادبی کشور ایفا نماید. موضوعات تمامی اشعار در راستای ترویج فضای عاشقانه دختران و پسران. سرزمینم. تدوین شده است و. امید است وبلاگ فردای غزل بتواند در این. مهم.اثرگذار باشد.

همیشه فرصتی برای مرور خاطراتت هست

چهارشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۷، ۰۸:۴۴ ق.ظ

تو را از گنجینه ترد خیالم بر میدارم

و در طاقچه دلم مینشانم

به شوق دیروزهای تکراریمان

دست زیر چانه مبزنم و موج خاطرات میبرد مرا

میروم تا انتهای روزهایی که در من می دویدی

عاشقی میکردی

کودک میشدی

و نبودنم را بهانه میکردی

همیشه در عمق خاطرات یک آدم

گذشته ایست ک درد میکند گاهی

تو کدام خاطره را لا به لای گذشته ام چپانده ای

که تمام آینده ام درد می‌کشد

هنوز هم در باور من هیچکس نیست

تا رنگ خنده های تو را ببخشد

بهانه ی دلتنگی ات مرا تا جنون میبرد 

و پشت سر دوستت دارمهای پیاپی 

ذهن مرا به رگبار می‌بندد 

میخواهم دیوانگی کنم

دیوانگی کنم اصلا

دیوانگی که مرز ندارد عزیرم

رها میشوم 

دست به دست  هر خاطره ای

میچرخم

میگردم

مرا تا کجا میبرد

 آخرین دیدار هایمان

آخرین گریه ها

آخرین رفتنها

آخرین باهم بودنمان

همیشه آخرینها

ماندگارترینهای بشرند 

گذشته که حالم را نمیفهمد

فاصله را نمیداند

چشمهایت سنگر استقامتم را میزند

هنوز هم گذشته ام درد میکند

موج موج،  شرشر باران 

خاطرات باران خورده ام، من انگار 

سر به دوش خیالم

ناز نگاهت را به تصویر میکشم

تصویر دلتنگی من این شعر هاشور خورده است

هر هاشورش،  زخم دلی است به پهنای 

یک بوسه ی عاشقانه

یک نگاه دیوانه

یک نوازش جانانه

یک بغل دوستانه 

در عمق کدام هاشور بکشم نبودنت را

شبهای بی تو بودن را

تنهایی محض را

دلم هوای بک باهم بودن دوباره کرده 

دستهایت را بگیرم 

نا انتهای روزهایی بروم 

که یک لحظه غفلت 

تو را از خاطرم برد

راستی خاطرم را از خاطرت بردند؟ 

یا خاطرت را از خاطرم؟ 

بعد از آن گریه های تلخت

حافظه ام دیگر توان یاری ندارد

گاهی ساعتها حجم یک اندوه بزرگ را میخورم

ولی به باد نمیاورم که چند دقیقه قبل 

بغض ترش را جانانه خورده ام

گاهی روی نامت ذهنم قفل میکند

و هیچ نامی را به یاد نمیاورم

راستی نامت چه بود؟ 

نامت کدام روز است

نامت کدام خاطره است 

نامت کدام گذشته است

نامت کدام رود است

که در خاطراتم جاربست

من نیمه از یاد رفته ای  توام

مرا به نیم دبگرت بچسبان

نیمی آگاهی نیمی فراموشی 

ای نیم آگاه به یاد میاوری

خاطرات این نیم فراموش شده ات را؟ 

  • علی خوشاب

نظرات  (۱)

  • نیلوفر مردابی
  • تو ای بال و پر من
    رفیق سفر من
    میمیرم اگر سایت
    نباشه رو سر من
    💜💕💜
    💖AghazidA💖

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی