انتظار با خود تبر دارد دل بستن به صدای تبر درد دارد؟
پنجشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۷، ۰۶:۳۳ ق.ظ
تو تنومندترین درخت شعر منی
صبح نام دیگر تو بود
وقتی از قامت احساسم روییدی
من رویش فصل اغازین سال را هر صبح در چلچله چشمان تو میبینم
صبح رازی است
که خورشید را در چشمان تو میجوید
افتاب در جستجوی نگاهت
فلسفه دارد
و من پشت این پنجره چوبی
فلسفه آموزم
من دوست دارم پشت هر پنجره از صبح
که رو میگشاید به آفتاب
یک گل از لب بوسه ی تو بکارم
چشم بگشایم نور بپاشم
تو برویی تو برویی تا سمت دلم
دور شوی در من
من دوست دارم
پشت این پنجره از صبح دلم
تو چشم بگشایی
تو با آواز قناری بیایی
تو با سوز دلم راز بگویی
چشمهایت شهر جنون زدگاند
شب نام دیگر احساس تو بود
نه بادی
نه افتابی
چشمهایم
شهر جنون زدگاند
آه پشت این پنجره چوبی
انتظار رنگ پوشالی دارد
یک شال سیاه
یک ردای بلند
یک کوله پر از درد
آه انتظار با خود تبر دارد
شعر تنومند مرا
قامت احساس مرا
چه کسی میکوبد
دل بستن به صدای تبر درد دارد
- ۹۷/۰۴/۲۱
روزهای سخت اما شیرین فاصله ها
در ذهنم جاوندان و قلبم حک شده
بی شک
جنگل ابر را
ابر باران خواهیم کرد اینبار
❤💕❤
💝AghazidA💝